مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
امید دل چرا در جیب غم بُردی سر خود را بیا بنما به عالم روی از گل بهتر خود را چه شبهایی که همچون شمع سوزان تا سحر کردی نثار قبر زهرا اشک چشمان تر خود را بیا ای یوسف گمگـشتۀ مصر ولا مهدی نشان شیعیان ده قبر زهرا مادر خود را بیا با هم بگـریـیم از برای غـربت جدّت که شب بنهاد زیر گل گُل نیلوفر خود را بیا و در کـنار جـسم خـونـین بـرادر بین به زیر تازیـانه عـمّۀ غـم پـرور خود را بیا مگـذار تا جدّت به پیـش خـندۀ دشمن بگیرد در بغل با گریه نعش اکبر خود را بیا از جدّ خود بستان عموی شیرخوارت را که مینوشد به جای شیر خون حنجر خود را بـیا مگـذار جدّت از فـراز نـیـزۀ دشـمن ببیند زیر کعب نیزه، اشک دختر خود را بیا بنگر چگونه عـمّۀ مظلـومهات زینب نهـاده در بیـابان لالـههای پـرپر خود را بیا چشم تر و لبهای خشک تشنگان را بین که گم کردند در دشت بلا آب آور خود را |